گرچه لوتر هیچ قصد زبانشناسانهای نداشت، اما ترجمهی او مهمترین و کاراترین مرجع آلمانی کنونی به شمار آمد. از زمان لوتر تا کنون، بحث و برخورد اصلی زباندانان و نویسندگان زبان آلمانی گزینش و صیقل زبان در برابر لهجهها و گویشهای گوناگون بوده است.
گاه شرقیها واژهها و آواهای غرب آلمان را واپس زدهاند و گاه آلمانی سفلی (plattdeutsch) در شمال، خود را بر آلمانی علیا (oberdeutsch alemannisch) تحمیل کرده است.
در این مدت آلمان چندین نویسنده و پژوهنده − مانند دهخدا در زبان فارسی − داشته که آثار و پیشنهادهایشان امروزه نیز معتبرند.
دو ادیب و دانشمند که آثار آنها از سدهی ۱۸ میلادی به بعد بر زبان امروزین آلمانی تأثیرات ژرفی نهاده، یکی یوهان کریستف گوتشد (Johann Christoph Gottsched) است که بیشتر بر ادبیات و تئاتر آلمان تأثیر گذاشت.
او همان کسی است که موتزارت در نوشتن از او پیروی کرد.
دومین پژوهشگر در این زمینه یوهان کریستوف آدلونگ (Johann Christoph Adelung) بود که رسمالخط آلمانی را ساده و دقیق و دریافتنی کرد.
آدلونگ چندین فرهنگ و دستور زبان تألیف کرد که حتا مخالفانش نیز به آنها رجوع میکردند.
هنگامی که در سال ۱۷۸۷ نخستین مجموعه آثار گوته درمیآمد، شاعر بنام آلمانی به ناشر و ویراستاران متنهایش سپرده بود که هرجا شکی دارند، از فرهنگها و دستور زبانهای آدلونگ پیروی کنند.
در سدهی ۱۹ میلادی نیز دو شخصیت دیگر مهر کار و آثار خود را بر زبان و آموزش زبان آلمانی زدند:
یاکوب گریم (Jakob Grimm) که در پی بازیابی و زندهکردن واژههای کهن و میانهی آلمانی بود و کنراد دودن (Konrad Duden) که آخرین حرف در درستنویسی زبان آلمانی را امروزه نیز در فرهنگهای او جستجو میکنند.
:: بازدید از این مطلب : 75
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0